با این کار همیشه میدانید داستان هر بخش به کجا ختم میشود. نوشتن دربارهی شخصیتها هم، در آغاز کار میتواند تا انتهای مسیر مفید باشد.
اگر میخواهید نویسندهی موفقی باشید، دربارهی انتخاب نویسندگی به عنوان یک رشتهی دانشگاهی خوب فکر کنید (مگر اینکه انتخابتان را کرده باشید و الان دانشجوی این رشته باشید)، در غیر این صورت، ادبیات را انتخاب کنید. پیش از نوشتن، باید یاد بگیرید چگونه با روشنبینی و نگاه منتقدانه بخوانید. ساختار جمله، تمایز شخصیتها، شکلگیری طرح داستانی (پیرنگ) و پرداخت شخصیتها زمانی به درستی انجام میشود که منتقدانه خواندن را پیش از نوشتن، آموخته باشید.
این کار به منزلهی نقطهی آغاز شما در تثبیت داستان خواهد بود. نیازی به نوشتن هیچ چیز خیالی نیست، فقط یک ایدهی کلی از داستان بنویسید. در نیمهی کتاب، به طرح اصلی داستان که نوشتهاید، رجوع کنید. شاید تعجب کنید اگر ببینید برداشت شما از کتاب، در فرایند نوشتن تغییر کرده باشد. میتوانید کتاب را به گونهای تغییر دهید که با طرح اولیهی داستان مطابقت کند یا میتوانید طرح اولیهی داستان را پاره کنید و داستان را تا هر کجا که پیش بردهاید، ادامه دهید. حتی میتوانید طرح اولیه را با طرح متفاوت کنونی ترکیب کنید. انتخاب با شماست. یادتان باشد این کتاب شما است.
این بهترین بخش کار است. اگر با شروع کار مشکل دارید، به سراغ کشمکش داستان بروید و از آنجا شروع کنید. هر زمان نوشتن برایتان عادی شد و احساس راحتی کردید، توصیفات صحنه را به داستان اضافه کنید. احتمال دارد چیزهای زیادی را در داستان تغییر دهید، زیرا بهترین ویژگی نوشتن کتاب این است که میتوانید به تخیلتان پر و بال بدهید. تنها چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که این فرایند باید برای شما لذتبخش باشد، در غیر این صورت، شاید کتاب شما عاقبت سر از یک سطل زبالهی قدیمی زنگ زده درآورد.
بهترین کار این است که داستانتان را تایپ کنید تا بتوانید نسخههای متعددی از آن را تهیه کنید، اشتباهات را به راحتی پاک کنید و آن را تحویل ناشران دهید.
هر کسی که داستانی برای گفتن داشته باشد، میتواند کتاب بنویسد، خواه برای لذت خودش، خواه برای انتشار، که به این وسیله در دسترس همگان قرار بگیرد (و صد البته به فروش هم برسد). اگر شما جزو آن دسته از افراد هستید که هنگام استراحت در پارک یا خواندنِ رمانهای مورد علاقهتان، شروع به خیالبافی میکنید، بهتر است به داستان نوشتن فکر کنید. اگرچه نوشتن کتاب شاید کار سختی به نظر آید، اما شما از پس آن برمیآیید. این مقاله نکات مفیدی را دربارهی نوشتن کتاب ارائه میکند. کافی است حوصله به خرج دهید و فقط به موضوعاتی فکر کنید که مردم به خواندن آنها تمایل دارند. با دوستان خود مشورت کنید تا شاید با الهام از آنها، ایدههای شگفتآوری برای داستاننویسی به ذهنتان برسد!
شاید هم چند تا! احتمالا ترجیح میدهید داستانتان را با کامپیوتر تایپ کنید، اما وقتی ایدهای به ذهنتان میرسد، شاید در آن لحظه، به کامپیوتر دسترسی نداشته باشید. بنابراین، بهترین کار این است که به روش سنتی عمل کنید و هر جا که میروید قلم و دفتر همراهتان باشد. علاوه بر این، نویسندگان بسیاری به رابطهی بین ذهن، دست و حرکت قلم روی کاغذ، ایمان دارند. پس با این اوصاف، پیش از کنار گذاشتن این ابزار سنتی و جادوی آن در تجربهی نویسندگی، حداقل یک بار آن را امتحان کنید.
حالا که دفتر و قلم در دست شما است، وقت آن است که شاخ غولِ نوشتن را بشکنید. چند صفحه نخست را به نوشتن ایدههای داستان، اختصاص دهید. وقتی حس کردید ایدههای کافی را نوشتهاید، آنها را دو بار مرور کنید. سپس، ایدههایتان را با چند نفر در میان بگذارید و از نظرات آنها مطلع شوید. بهترین ایده را انتخاب کنید و مطمئن شوید موضوع منتخب شما به تازگی توسط نویسندگان دیگر چاپ نشده باشد. حالا، چند روزی صبر کنید. برای اطمینان مجدد، ایدهها را دوباره بررسی کنید و به مرحلهی بعد بروید.
نکات مهم دربارهی شخصیتهای داستان، مکانها و به طور خلاصه، تمام جزئیات کوچکی که یک داستان طولانی را شکل میدهد، بنویسید. نوشتن شرح مختصر، مزایای بسیاری دارد، از جمله:
از دفتر یادداشت خود برای افزودن به جزئیات شخصیتها در جدول، استفاده کنید. حتی برای چند شخصیت مهم، یک شرح مختصر بنویسید. این کار به شما کمک میکند آنها را تجسم کنید و بیشتر به آنها فکر کنید، حتی دربارهی شخصیت خودتان هم بیشتر میآموزید.
اگر طرح داستان به جایی نمیرسد و کاری هم از دست شما برنمیآید، به آخرین جای داستان برگردید که منطقی به نظر میرسید و از آنجا برای ادامهی داستان، به ایدههای جدید فکر کنید. ضرورتی ندارد برای پیشبرد داستان، دقیقا به هر آنچه از پیش در خلاصهی داستان گفتهاید، عمل کنید. گاهی اوقات، برای ادامهی داستان به ایدههای جدید نیاز پیدا میکنید. هر جای این فرایند که باشید، قریحهی نویسندگیتان شما را به هر جا که بخواهد میبرد. پس آن را دنبال کنید، چون این کار، بخشی از لذت نوشتن است.
باید بپذیریم هیچکس نویسنده به دنیا نمیآید و شکستهای پی در پی، مقدمهی پیروزی بسیاری از نویسندگان و هنرمندان بزرگ دنیا بوده است، از جمله جک لندن که نخستین تلاشهایش در نویسندگی حرفهای با شکست مواجه شد، اما سرانجام، نام او به عنوان یکی از نخستین نویسندگان آمریکایی در تاریخ ثبت شد که از راه نوشتن به ثروت زیادی دست یافت. همینطور میتوان از پابلو پیکاسو، نقاش معروف اسپانیایی، نام برد که با تمرین و کپیبرداری از آثار بزرگان در نوجوانی پا به دنیای هنر گذاشت. در پاسخ به سوال چگونه کتاب بنویسیم با سه روش نوشتن کتاب، رمان، کتاب غیرداستانی و کتاب تخیلی آشنا میشوید تا به پشتوانه تمرین، نوشتن کتاب را تجربه کنید.